هرکس که دنبال بهترین ها باشه ، براشون تلاش کنه و خودش رو برای اون ها آماده کنه، قطعا بهشون می رسه.
پس تو هم برای روزهای عالی تلاش کن.
به خودت یادآوری کن که یه عالمه اتفاق قشنگ منتظرتن و خیلی از بهترین روزهای زندگیت تو صف هستندتا زودتر خودشون رو به تو برسونن.
مجلس میهمانی بود.
پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود.
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.
و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت .
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواسش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین گذاشته است.
به همین خاطر با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند: پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است ؛ می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود ....
" مواظب قضاوت هایمان باشیم!"
فکر اضافی خاموش!
ما در طول روز بین سی تا هفتاد و پنج هزار بار فکر می کنیم که هشتاد در صد آن تصادفی و بی خوده و به هیچ چیز ربط نداره .
یه موضوعی که توی علم الان مطرح می شه اینه که آدم ها باید خیالشون رو هم ادب کنن .
نباید فکر های نگران کننده کنیم ؛ آخه حُسنی ندارن و تنها کاربردشون اینه که آرامش را از ذهنمون دور می کنه.
به آرزوهات خوب فکر کن، اگر واقعا آرزوت باشن حاضری براشون حسابی تلاش کنی ، پس همه ی اما و اگر و شایدها رو کنار بذار و براش برنامه ریزی کن .
نقشه ی گنجت رو بکش تا یه روزی که خیلی هم دور نیست ، به اون گنج (آرزوت) برسی .
زندگی با انتخاب های ما شکل می گیره . این ما هستیم که روش زندگی مون رو انتخاب می کنیم .
می تونیم تصمیم بگیریم عینک خوش بینی بزنیم ، زیبایی ها را ببینیم و شاد باشیم یا عینک بد بینی بزنیم ، مدام غر بزنیم و از شرایط ناراضی باشیم .
همیشه به خودتون یادآوری کنید که شادی یه انتخاب هست!
از خودمون آزمون بگیریم
بعضی وقت ها بهتره یه سر به خودمون بزنیم، موفقیت ها و خدای نا کرده شکست هامون رو با خودمون با ذکر مثال ترسیم کنیم!
دلایلش رو بررسی کنیم ببینیم کجا هستیم و چه چیزهایی باعث به وجود اومدن شکست یا پیروزی هامون شده .
از شکست ها درس بگیریم و از پیروزی ها امتحان !
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شب ها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد.
پیرمرد کینه روباه را به دل گرفت . بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد . مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد .
روباه شعله ور در مزرعه به این طرف و آن طرف می دوید و کشاورز بخت بر گشته هم به دنبالش در این تعقیب و گریز .
گندمزار به خاکستر تبدیل شد ...
وقتی کینه به دل گرفته و در پی انتقام هستیم ، باید بدانیم آتش این انتقام ، دامن خودمان راهم خواهد گرفت! پس بهتر است ببخشیم و بگذریم ....